عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 14 مهر 1393
بازدید : 265
نویسنده : آوا فتوحی

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

کاش به حرمتِ دلهای مسافر هر شب
روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود

کاش رویا کمی از دردِ خودش کم می کرد
قرض می داد به ما هر چه پریشانی بود

کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهام است
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود

چقدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود

کاش دلها پر افسانه ی نیما می شد
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود

کاش اسم همه ی دخترکان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

کاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود

"بانو مریم حیدر زاده"



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: مریم حیدر زاده , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com